علیرضا اسدی، معاون پژوهش و برنامهریزی سندیکا در یادداشتی نوشت: اگر برخورد با پدیده خاموشیهای تابستان که حداقل ۱۰هزار مگاوات برآورد میشود (دستکم ۱۵درصد کمبود برق برآورد میشود) را بهعنوان مدیریت وضعیت استثنایی قلمداد کنیم، به نظر میرسد مدیریت انرژی برق، این شیوه مدیریت انرژی را موفقیتآمیز دانسته و بر تداوم آن در سالهای آینده بهعنوان یکرویه عادی تاکید میکند؛ در نتیجه بیم آن میرود که نظام مدیریت انرژی از یک مدیریت آیندهنگر، به یک نظام مدیریت بحران بدل شود.
در ساختارهای مدیریت انرژی جهان، خاموشی بهعنوان «وضعیت اضطراری» قلمداد شده که برای مواجهه با آن، از انواع سیستمهای مدیریت «برق اضطراری» استفاده میشود. این به آن معناست که پیشفرض نظامهای مدیریت این حوزه، تامین پایدار و مستمر برق بوده و توسعهیافتگی مدیریت انرژی به معنای در دسترس قرار دادن این محصول به میزان مورد تقاضا و در زمان موردنظر مشترکان تلقی میشود.
البته این موضوع در ازای پرداخت هزینه متناسب با شدت مصرف در زمانهای مختلف است. در نظامهای مدیریت انرژی، شهروندان آزادی انتخاب مصرف برق را به میزان موردنیاز و در زمان موردنظرشان دارند و متقابلا هزینهای که در یک نظام تعادل عرضه و تقاضا تعیین میشود، پرداخت میکنند. با این مقدمه اگر وضعیت مدیریت برق کشور در شرایط پربار (پیک تابستان) تحلیل شود، مشاهده میکنیم در سالهای اخیر، از دستورالعملهایی پیروی میشود که دسترسی به برق را برای اقشار و گروههای اجتماعی محدود و طبقهبندی میکند. درواقع نظام مدیریت انرژی، با ایجاد سیستم تامین تبعیضی برق برای گروههای مختلف، به نحوی کمبود برق را مدیریت کرده که فرصت دسترسی به این محصول برای همه یکسان نیست. درواقع مدیریت انرژی، با وضع و استفاده از اصطلاحاتی مانند «عملیات پیک سایی»، «مدیریت طرف تقاضا» یا «مدیریت مصرف»، مجموعه اقداماتی را در دستور کار قرار میدهد که عموما بهصورت قهرآمیز و با اتکا به قدرت (و نه بر اساس مکانیزم قیمت و انتخاب مصرفکنندگان) دسترسی به برق را بدون در نظر داشتن خواست یا انتخاب مصرفکنندگان، محدود میسازد.
جدا از آثار اقتصادی این نوع مدیریت مصرف که مبتنی بر ارجحیت تامین برق بخش خانگی / مصرفی (البته بخش خانگی که از الگوی دولت تبعیت میکند) بر بخش تولیدی/ مولد است که انواع هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی بر تولید تحمیل کرده، پیامدهای منفی آن نیز از منظر مدل حکمرانی، باید مورد بررسی قرار گیرد. چراکه به نظر میرسد نظام مدیریت برق کشور، ادامه وضع موجود را در سالهای آینده مشابه سالهای اخیر در دستور کار دارد. این مساله بهویژه در سالهای اخیر که در انواع روشهای محدودسازی دولتی دسترسی برق مانند تغییر ساعات ادارات، جابهجایی روزهای تعطیل مجتمعهای صنعتی، تعطیلی تابستانی اجباری یا تعطیلی تعمیرات اساسی اجباری استفاده شده، ابتکارهای جدیدی به کار گرفته شده است، اهمیت فوقالعادهای دارد. بهویژه در تابستان امسال که این نوع نظام مدیریت برق، در جلوگیری از بروز خاموشی پیشبینینشده در بخش خانگی همراه با موفقیت بوده و از آن بهعنوان دستاورد نظام حکمرانی انرژی کشور یاد میشود، پیشبینی میشود بدون توجه به پیامدهای اجتماعی آن، در سالهای آتی نیز تکرار شود.
بنابراین ضروری است اثرات آن از منظر حکمرانی و تاثیرات اجتماعی، مورد ارزیابی عمیقتری قرار گیرد که در ادامه این نوشتار به آن پرداخته شده است. برای تحلیل پیامدهای اجتماعی مدیریت خاموشیها با اتکا به محدودسازی اجباری دسترسی به برق در ایام تابستان، میتوان به آموزههای «جورجو آگامبن» مراجعه کرد. این فیلسوف ایتالیایی، در کتاب مشهور «وضعیت استثنایی»، استدلال میکند که وضعیت استثنایی یا وضعیت اضطراری (که گاهی از آن به حالت فوقالعاده هم تعبیر میشود) امروزه به یکی از سرمشقهای اصلی کشورداری و حکمرانی کشورها بدل شده است. این حالت استثنایی که فقط در مقطع زمانی محدودی اعتبار داشت، در یک فرآیند تاریخی به یک فرم عادی و بهنجار حکمرانی درآمده است.
او در ادامه دیدگاه «کارل اشمیث» در خصوص حکمرانی وضعیت استثنایی، با تشریح تاریخی-مفهومی وضعیت استثنایی، نشان میدهد چگونه تبدیل آن از تمهیدی موقتی و استثنایی به تکنیکی حکومتی، ساختار و معنای تمایز سنتی میان اشکال قانون را در معرض استحاله قرار میدهد. «آگامبن» در مصاحبهای درباره کتاب وضعیت استثنایی با ارجاع به سلسله درسهای میشل فوکو درباره مدیریت وضعیت استثنایی بهعنوان پارادایم یا سرمشقی برای حکومت و کشورداری در قرن هجدهم، میگوید که «برای فرانسوا کِنه، ژان تورگو و دیگر سیاستمداران آن عصر، امنیت به معنای جلوگیری از قحطی و خشکسالی و دیگر بلایای طبیعی نبوده است بلکه منظورشان از آن سیاست، این بود که باید اجازه داد این فجایع و بلایا روی دهند و بعد قادر باشیم آنها را در مجراهایی سودآور اندازیم.»
بنابراین اگر برخورد با پدیده خاموشیهای تابستان که حداقل ۱۰هزار مگاوات برآورد میشود (دستکم ۱۵درصد کمبود برق برآورد میشود) را بهعنوان مدیریت وضعیت استثنایی قلمداد کنیم، به نظر میرسد مدیریت انرژی برق، این شیوه مدیریت انرژی را موفقیتآمیز دانسته و بر تداوم آن در سالهای آینده بهعنوان یکرویه عادی تاکید میکند؛ در نتیجه بیم آن میرود که نظام مدیریت انرژی از یک مدیریت آیندهنگر، به یک نظام مدیریت بحران بدل شود. این در حالی است که پذیرش دسترسی محدود و تبعیضآمیز برق با اعلام وضعیت اضطراری و باز کردن دست نظام مدیریت برق در مداخله نامحدود بر نظم اجتماعی، نهتنها از منظر اقتصادی قابلقبول نیست بلکه از منظر نظام مدیریت انرژی نیز قابلپذیرش نبوده و آثار پیامدهای آن میتواند همه شئون زندگی شهروندان را تحتتاثیر قرار دهد و مداخله در ترجیحات زندگی را بیش از پیش افزایش دهد. بنابراین لازم است این نوع سیاستها، کاملا محدودشده و تکرار آن در سالهای آتی توسط قوای تقنینی، برای دستگاه اجرایی غیرممکن شود.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد